سکوت فریاد من است | ||
دل ز شب میپرسد ز چه رو تنهایی؟ برق چشمان غزل خوان توام پاسخ گفت : تو ز چه بیداری؟ اسمان هم خفته ! تو چرا بیتابی؟ پاسخم بود سوال! به دلم خندیدم زیر لب گفتم : این شب به چه دردی تنهاست که تحمل هم نیست ناگهان شب ز سکوتم لرزید دل شب اهی کرد لرزه انداخت تنم پاسخ دل را گفت پس از ان شب خبری از او نیامد و ندیدم هرگز هیچی ماهی ازفراق او بخواند
[ سه شنبه 90/2/20 ] [ 10:53 صبح ] [ زهره دهقان ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |